امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

روشنایی خونمون

دایره المعارف امیر حسین

بهشت من ....  سلام عزیز تر از جانم ، بهشت من ببخش مرا که  این روزها سخت درگیر کارهای اداره هستم و کمتر فرصت می کنم در کنارت باشم ، اما خدا می داند لحظه لحظه زندگیم به امید بودن تو سپری می شود و من دیگر بی تو هیچم .... تو دوساله شدی و من در این دوسال هزار مرتبه مردم و زنده شدم ، هربار که گریه کردی، زمین خوردی، تب کردی، سرفه کردی و جایی از بدنت زخم یا کبود شد... گلم به یاد صدای خنده هایت غرق در شادی می شوم همشه بخند مادر همیشه بخند .... امروز تو دوسال و بیست ویک روزه هستی و بسیار با مزه و شیرین صحبت می کنی ...  اتاق = تتخ سیب =بیس ماشین = ماچین پارک = باب سارا = دالا بوس = بوش مرغ = مخ چایی = دایی ...
17 خرداد 1394

من مادرت هستم...

عزیزترینم، فرزندم من مادرت هستم .... من با عشق ، با اختیار، با آگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد ، هدایت می کند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و درآغوشش می گیرد ، من یک مادر هستم هیچکس مرا مجبور به مادری نکرده است من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه ی حجم سکوتی ، که گاه از خود گذشتگی نامیده می شود .... تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد .... من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین .... من مادرم ، همانکه خالقم ذره ای از عظمتش رابه من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شد...
17 خرداد 1394
1